|
رامی خوری
تماشای تلویزیون ایالات متحده و خواندن مطبوعات این کشور در حالی که ناآرامیها در یمن و گسترش تهدیدهای تروریستی در منطقه را به عنوان سرخط اخبار خود انتخاب کرده بودند ، بسیار ناامید کننده بود.ناامید کننده از آن جهت که رسانهای که امریکاییها از آن برای آگاهی از اخبار بینالمللی و داخلی استفاده میکنند با ناپختگی کامل آماتور و ایدئولوژیک بودن خود را به تصویر کشید .
اگر رسانه در ایالات متحده آینه تمام نمای تحولات سیاسی است -که من اعتقاد دارم هست- چندان جای تعجب ندارد که ما در دو دهه اخیر با بسط و گسترش دو مشکل کاملا مرتبط روبهرو شدهایم: گسترش تروریسم در منطقه عرب نشین جهان و افزایش حضور نیروهای امنیتی ایالات متحده باز هم در خاورمیانه.
نحوه پوشش اخبار یمن به خوبی این ضعف رسانهای و البته سیاسی را نشان داد . غالب رسانههای امریکایی عواملی مانند فقر،افراط گرایی مذهبی و دولت های ناکارآمد را در رشد و نمو تروریست در یمن موثر میدانند. همزمان مبلغان مذهبی که تندروی را در فضای مجازی تبلیغ میکنند نیز خود تبدیل به معضلی بزرگ شده اند . در تمامی گزارشهایی که در این مدت از یمن خوانده ام و شنیده ام عامل اصلی شبهنظامیگری در این کشور و کشورهایی نظیر آن، افراط گرایی اسلامی و البته حس امریکا ستیزی اعلام شده است .
نه در هیچکدام از این برنامههای تحلیلی و نه در راهکارهای ارائه شده توسط باراک اوباما، کوچکترین اشارهای به این حقیقت نشده بود که عملیاتهای تروریستی در دهه ما در حقیقت واکنشی به تهدیدهایی است که همین تروریستها در وطن خود در یک دهه پیش از جانب غرب تحمل کردهاند.
نکته جالب اینجاست که تروریستها هربار که عملیاتی تروریستی را هدایت میکنند، آن را واکنشی میدانند به ادمکشیهای امریکا و متحدانش در دیگر مناطق. مانند قتل عام مسلمانان در فلسطین توسط اسرائیل یا کشتار عراقیها توسط نیروهای بریتانیا یا امریکا.
روبرت پاپ از داشنگاه شیکاگو در تحقیقی جامع به خوبی این امر را اثبات کردهاست. او در این تحقیق 500 مورد از عملیاتهای خرابکارانه و انتحاری از دهه هشتاد تاکنون را موردد بررسی قرار دادهاست . بر اساس این تحقیق نود و پنج درصد از این عملیاتها چه هدف آنها لبنان بوده و چه چچن با انگیزه مذهبی صورت نگرفته است . در این قبیل حملات تنها یک هدف استراتژیک مدنظر قرار گرفته است: تحت فشار قرار دادن دموکراسی مدرن غربی تا نیروهای امنیتی خود را از زادگاه تروریستها بیرون بکشند.
شکی نیست که آنچه این روزها در یمن و پاکستان و دیگر کشورهای عربی در حال شکلگرفتن است ،غیرقابل تحمل و خطرناک بوده و باید برای مهار آن به هر ابزاری از راهکارهای نظامی تا دیپلماتیکگونه متوسل شد . اما در شرایطی که ما تنها به ذات این عملیاتهای تروریستی فکر کنیم و به زادگاه عوامل آن، بدون بررسی موردی و ریشهای برای حل بحران، بیشک باز هم به همین حد از جنونی میرسیم که این روزها از ترس عملیات تروریستی با آن در حال دست و پنجه نرم کردن هستیم: همزمانی تکثیر فعالیتهای تروریستی با افزایش حضور نیروهای امریکایی،اسرائیلی و غربی در خاورمیانه و جهان عرب.
افزایش تدابیر امنیتی که مد نظر باراک اوباما است بیشک میتواند در کوتاه مدت موثر باشد اما تاثیر آن بر ریشهکنی تروریسم بینالمللی دقیقا با عدد صفر مساوی است . تنها تاثیر آن جابهجایی ابزاری است که تروریستها برای ضربه زدن به امریکا و غرب از آن استفاده میکنند. شما خطوط هوایی را امن میکنید اما تروریستها اهداف زمینی برای تلافی پیدا میکنند.
تروریستها در برهههای زمانی متفاوت ابزارهای جدید برای مقابله با غول رسانهای ایالات متحده یافتهاند . در حال حاضر تروریستها و شبهنظامیان هم شبکهها و سایتهای خاص خود را دارند. چند سال پیش این مدارس تدریس افراطگرایی در پاکستان بود که در مقابل رسانههای غربی قد علم کرد . پیش از آن تلویزیون الجزیره در خدمت همین طیف بود. قبل از آن سلفیهای خاندان سعود و پیشتر هم فقر و بیسوادی . زمانی هم بود که میگفتند تضاد اسلام با مدرنیته عامل این حرکتها است . آیا زمان آن فرا نرسیده است که ما از رسانههای خود تدریس نوعی از بلوغ فکری را مطالبه کنیم؟
میل به فعالیتهای تروریستی همچنان در میان برخی مسلمانهای رادیکال ادامه خواهد داشت .تا زمانی که غرب و ایالات متحده با سیاستهای خود آنچنان تحقیری را بر اعراب روا میدارند که آنها را به جنایتکارانی غیرقابل باور یا تروریست تبدیل میکند، این بازی ادامه مییابد.