x
کد خبر: ۶۸۳۸۵
تاریخ انتشار: ۱۰:۱۳ - ۲۷ دی ۱۳۸۷
فارس: شاه پس از خروج از ايران عملا به صورت مهره اي سوخته درآمده بود كه حتي ثروت افسانه اي كه به همراه خود از ايران برده بود هم نتوانست براي او مامن و پناهگاهي بسازد زندگي شاه پس از گريختن از ايران را تنها مي توان به عنوان يك تنبه وتجربه تاريخي مورد مطالعه قرار داد زيرا پس از ان او هيچ گونه تاثيري بر وقوع حوادث اطراف خويش نمي توانست بگذارد و حتي در مورد مكان زندگي هم به صورت آواره اي در امده بود كه با داشتن املاك فراوان در كشور هاي ارو پايي و امريكا تا زمان مرگش روي آسايش را نديد و جابجايي هاي متعددي كه از سوي امريكاييها بر او تحميل مي شد بر وخامت روحي و جسمي او مي افزود .

شاه بنا به تجربه فرار پيشين خود در مرداد 1332كه خود را بي پول يافته بود با حرص و ولع سيري ناپذيري سعي در جمع اوري ثروت كرده بود و توانست ثروت زيادي را هنگام خروج از ايران از كشور خارج كند . اين ثروت بنا به اظهارات برخي مقامات رسمي تا 56 ميليارد دلار گزارش شده است.

پاسخ شاه به ثريا اسفندياري همسر دوم خود در مورد حرص به جمع اوري ثروت بسيار جالب ميباشد :
من نمي خواهم پس از رفتن از ايران مانند ملك فاروق (شاه سابق مصر ) در لاس وگاس مدير قمار خانه و يا مانند كارول پادشاه سابق روماني در امريكا دلال اتومبيل شوم .
"ژنرال هايزر شاه را مانند موش مرده اي از مملكت بيرون انداخت "
از اظهارات ژنرال ربيعي

محاكمات
سناريوي امريكايي در مورد شاه به مراحل پاياني خود نزديك مي شد شوكراس تصميم نهايي امريكا را از زبان ساليوان چنين مي گويد در اواخر دسامبر ساليوان براي انجام ماموريتي به كاخ رفت كه به قول خودش براي يك سفير غير عادي بود كه مي بايست به رئيس كشوري كه نزد او اعزام شده بود بگويد بايد كشورش را ترك كند .

اولين پرده اين نمايش اوارگي و مرگ تدريجي شاه از 26 دي ماه 1357 رقم خورد .شاه و فرح با هليكوپتر به فرود گاه مهر اباد منتقل شدند شاه 2 ساعت منتظر ماند تا بختيار از مجلس راي اعتماد بگيرد بختيار پس از گرفتن راي اعتماد به مهر اباد امد پس از ان شاه با اشك با مشايعين خود خداحافظي كرده وبه همراه فرح سوار بر هواپيما شدند .

مصر :
مقصد نهايي شاه در اين سفر امريكا بود واگر بدون توقف بين راه يا بعد از توقف 5روزه در مصر عازم امريكا مي شد گرفتاري هاي بعدي براي او پيش نمي امد زيرا امريكاييها در ان موقع متعهد به پذيرفتن شاه در امريكا بودند
نخستين استقبال محمد رضا شايد شيرين ترين استقبال دوره دربدري او بود شرح يكي از اين شبها را از زبان فريده ديبا مادر فرح نقل مي كنيم :
"با انكه پزشكان محمد رضا را از مصرف مشروبات الكلي منع كرده بودند يك گيلاس كنياك نوشيد و گيلاس او چند بار ديگر هم پر و خالي شد ......محمدرضا كه اشكارا تحت تاثير الكل قرار گرفته بود زار و زار مانند طفل معصومي ميگريست "و اما در مورد رفتار او با اطرافيان و مسائل مالي كه براي او پيش امد كرد مي نويسد : "محمد رضا عمدا اطرافيانش را تشويق مي كرد او را ترك كنند و سراغ زندگي خود بروند و به اين ترتيب طي چند روز تعداد اطرافيان محمد رضا وما به چند نفر تقليل يافت .انچه محمد رضا را نگران مي ساخت ولخرجي ها و عياشي هاي اين همراهان بود.

انها هر غلطي كه مي خواستند مي كردند و پول ان را به حساب محمد رضا مي گذاشتند صورت حساب هاي هتل مجلل مامونيه براي مخارج اطرافيان محمد رضا طي چند روز به رقم تكان دهنده 200 هزار دلار رسيد ......واضح بود كه همه مي خواهند محمد رضا را بدوشند . شاه اب پاكي را روي دست همه انها ريخت وگفت "ما فعلا در تبعيد هستيم وپولي نداريم به شما بدهيم اگر كسي مي تواند مخارج خود را تامين كند مي تواند همراه ما بماند در غير اين صورت ميتواند به ايران برگردد"

مراكش:
پس از اقامت چند روزه در اسوان مصر شاه دعوت نامه اي از ملك حسن دوم پادشاه مراكش دريافت كرد شاه به گمان اين كه اين دعوت هم جز ئي از توصيه هاي امريكا براي ارام كردن او ضاع و به اميد تغيير شرايط مي باشد به اين دعوت پاسخ مثبت داد اما با ورود به مراكش شرايط تغيير كرد ملك حسن كه به اذعان بسياري از تاريخ نويسان به طمع ثروت 50 ميلياردي شاه او را به مراكش دعوت كرده بود با اين پاسخ شاه روبرو شد كه تمام ثروت او به صد ميليون هم نمي رسد ملك حسن از دعوت خود پشيمان شد و بعد از انقلاب در ايران محترمانه عذر او را خواست . مقامات مراكشي هم از شاه به عنوان
"مردي كه براي شام امده بوده "(وپس از صرف شام نمي رفت )ياد مي كردند .

ملك حسن هم بنا به اقتضائات و قطع اميد از دست يافتن به چند دهكي از ثروت شاه براي او روشن ساخت كه بايد قبل از كنفرانس سران اسلامي كه قرار بود ماه اوريل در مراكش تشكيل شود انجا را ترك كند .

نويسنده كتاب من و فرح پهلوي دليل ديگري را از قول فرح پهلوي براي اخراج از مراكش بر مي شمرد فرح مي گويد كه الكساندر دومارانش (رئيس سازمان امنيت فرانسه ) در ملاقاتي با ملك حسن اورا متقاعد مي كند كه اقامت شاه در مراكش ممكن است عواقب وخيمي در پي داشته باشد و حتي با شمردن وظايف مهمتري مثل حفظ ونگهداري تنگه جبل الطارق او را تحريك به اخراج شاه مي كند تصميمي كه بعد به صورت غير رسمي به او ابلاغ شد .

روز 22 فوريه (سوم اسفند 1357)نماينده اي از طرف شاه ريچارد پاركر سفير امريكا در مراكش ملاقات كرده و تمايل و تصميم شاه را براي عزيمت به امريكا به انان انتقال داد اما امريكا كه از سويي طمع در ارتباط با جمهوري نوپا را داشت واز سويي با حمله به سفارت خود مواجه شده بود به اين تقاضا پاسخ منفي داد انچنان كه بعد از اين كه برژينسكي اين تقاضا را با كارتر مطرح كرد كارتر هم برخلاف معمول با عصبانيت و تندي گفت "كه من نمي توانم ببينم كه شاه در امريكا مشغول بازي تنيس است در حالي كه جان اتباع امريكايي به خاطر او به خطر افتاده است "در طول ماه مارس 1979 (دهم اسفند تا دهم فرور دين ) شاه در تكاپوي يافتن مامني تازه بود انتخاب نخست او كشور هاي اروپايي مانند سوئيس و انگلستان بود كه در اين كشورها ملكهاي شخصي داشت اما حتي كشور فرانسه هم كه به امام خميني ره اجازه اقامت داده بود به شاه روي خوش نشان نداد شاه از بودن در افريقا هم نگران بود و احساس ناخوشايندي داشت زيرا تجربه تلخ تبعيد پدر را به ياد او مي اورد سرانجام دوستان امريكايي اش راكفلر و كيسينجر توانستند جزاير باهاما واقع در غرب اقيانوس اطلس در فاصله اي نه چندان دور از سواحل فلوريدا را براي اقامت شاه پيدا كنند .كشوري داراي 700 جزيره،مستقل اما عضو جامعه مشترك المنافع انگلستان .

باهاما:
پس از ان كه موافقت مقامات باهاما هم به واسطه پرداخت مبلغ قابل توجهي از حساب شاه نزد بانك راكفلر جلب شد و همراهانش و368 چمدان وسائل شخصي با هواپيماي شخصي ملك حسن به سوي باهاما به راه افتادند . چون وضعيت امنيتي در جزاير توريستي باهاما زياد مناسب نبود بنا به توصيه راكفلر شاه ارمائو يك كارشناس روابط عمومي جوان و چند گارد محافظ هم استخدام كرد .

اما اين نوشته فريده ديبا (مادر فرح) پس از ترك مراكش به روشني بيانگر ميزان وحشت وحالات روحي انها بوده :
"جزاير باهاما در نزديكي ايالت فلوريداي امريكا قرار دارند واين نزديكي به اندازه اي است كه ما احساس مي كر ديم در امريكا هستيم احساس نزديك بودن به امريكا به ما اعتماد به نغس و اطمينان مي داد !

در مصر و مراكش احساس مي كرديم در كشور هاي قرون وسطايي هستيم وقتي موقع نماز ظهر و عصر صداي الله اكبر از بلند گوهاي مساجد بلند مي شد محمد رضا و همه ما به وحشت مي افتاديم زيرا در تهران اشوب زده ماه ها بانگ الله اكبر را كه انقلابيون سر مي دادند شنيده و لرزيده بوديم "
اقامت شاه در باها ما اقامتي پر خرج و پر نكبت بود دولت باهاما هم به انها اخطار كرده بود كه حق ندارند هيچ تفسيري در مورد رويداد هاي ايران بنمايند .

وحشت زائد الوصف شاه هم يكي از وسائل غارت اين ثروت شده بود انچنان كه بعد از اعلام امادگي حتي چريك هاي فلسطيني هم براي ترور شاه ، شاه از نخست وزير باهاما تقاضاي كمك كرد نخست وزير هم 30 پليس زبده را به فوريت به همراه يك پيام فرستاد " كه نمي توانيد بايك شام مجاني اين ماموران راضي به حفاظت خود كنيدو بايد هزينه انها را سخاوتمندانه بپردازيد " ويا اين كه هر چند روز يك بار رئيس پليس باهاما به بهانه اين كه خبري از ورود تروريست هاي فلسطيني يا ماموران اعزامي حكومت تهران دارد صورتحسابي به ارمائو مي داد ويا اينكه شاه بابت اقامت ده هفته اي در يك ويلاي كوچك سه اتاقه و نمور 2/1 ميليون دلار پرداخت كرد .

اما شاه در اين منطقه به نحوه ديگري به منبع درامد دولت باهاما شده بود دولت كه در ازاي دريافت پول هاي كلان متعهد به محافظت از شاه شده بود ماموراني را در جلوي راه ورودي ويلاي شاه مستقر كرده بود كه با دريافت حق وروديه نفري 15 دلار اجازه مي دادند تور هاي توريستي وارد محل شده و در اطراف ويلاي شاه پرسه بزنند و عكس بگيرند .

با پيروزي محافظه كاران در انتخابات پارلماني انگلستان و روي كار امدن خانم تاچر بارقه هاي اميد در دل شاه زنده شد زيرا خانم تاچر قبل از پيروزي قول مساعدت وهمكاري براي پناهندگي به شاه داده بود و شاه هم به دليل اين كه در احساس امنيت ميكرد واملاكي هم در انجا داشت بسيار متمايل به اقامت در انجا بود و تقاضاي خود را با مقامات انگليسي در ميان گذاشت اما دولت انگليس براي ان كه جنجالي پش نيايد مامور خود را كه سابقه دوستي با شاه را داشت به نام دنيس رايت با نام مستعار ادوارد ويلسون روانه باهاما كرد اين مامور هم نظر منفي دولت را هر چند با دلايلي سطحي به شاه منتقل كرد و اين جوابي ديگر بر خوش خدمتي هاي او براي دولت هاي بزرگ بود .

در اوايل ژوئن (اواسط خرداد 1358 )دولت باهاما از تمديد ويزاي اقامت شاه در ان كشور خودداري كرد و شاه باز هم اواره براي يافثن پناهگاهي به دوستان امريكايي اش متوسل شد .

مكزيك :
راكفلر و كيسينجر توانستند موافقت رئيس جمهور مكزيك را براي اقامت شاه در ان كشور جلب كنند رابرت ارمائو كه دقيقا پست و مقام او مشخص نيست و همه كاره شاه عليل در ان روزها بوده و بسياري او را به عنوان عامل سيا به شاه معرفي مي كردند اما به هر حال شاه كه از غلام خانه زاد بودن خود مطمئن بود و چيزي براي پنهان كردن از امريكايي ها نمي دانست در استخدام او شكي به دل راه نداده بود .ارمائو قبل از شاه براي پيدا كردن محل مناسب اقامت به مكزيك سفر كرد او جايي در شهر توريستي كورناواكا (كوئرناواكا) در مجاورت مكزيكوسيتي براي اقامت در نظر گرفت .

شاه و فرح و ساير همراهان روز دهم ژوئن (بيستم خرداد 1358 )عازم مكزيك شد و از جاي وسيع و تازه خود در مقايسه با ويلاي كوچك و نارا حت باهاما راضي به نظر مي رسيدند .

در مورد اقامت در مكزيك فريده ديبا اين گونه مي نويسد :
"اقامت در مكزيك براي محمد رضا زجر اور بود زيرا او بايد هر هفته شيمي درماني مي شد اما ما در ويلاي گل سرخ روزهاي روز هاي دلچسبي داشتيم در كوئر ناواكا چند تن از دوستان امريكايي شاه به ملاقاتش مي امدند : هنري كيسينجر ، جرالد فورد ، ريچارد نيكسون ، فرانك سيناترا ، ديويد ركفلر ، اليزابت تيلور ..........."
در كتاب پدر و پسر اقاي محمود طلوعي هم به ملاقات چند تن از مقامات سابق ايران اشاره كرده كه از يكي از انان به نام هوشنگ نهاوندي رئيس سابق دانشگاه تهران و اخرين رئيس دفتر فرح نام مي برد كه در نوشتن كتابي كه شاه در نظر داشت براي دفاع از خود بنويسد به او كمك كرد اين كتاب تحت عنوان " پاسخ به تاريخ " به زبان فرانسه در پاريس منتشر شد اين نوشته ها در تاريخ 16 سپتامبر 1979 (25 شهريور 1358 ) در محل اقامتش در مكزيك امضاء شده است .

چهار هفته از اقامت در مكزيك گذشته بود كه حال شاه رو به وخامت مي نهد ارمائو دكتر بنجامين كين يكي از پزشكان معروف نيويورك را براي معالجه شاه به مكزيك مي اورد اين پزشك بنا به گفته فريده ديبا پس ازمعاينه و مطالعه پرونده پزشكي شاه علاوه بر سرطان پيشرفته و مالاريا ، يرقان شديد شاه را تشخيص داد يرقان انسدادي و سپس صراحتا دكتر ژرژ فلاندرن را مسئول پيشرفت سرطان در بدن شاه معرفي مي كند داروهاي تجويز شده را نه تنها مفيد ندانسته كه حتي بعضي از انان را مثل كورتيزن را بسيار مضر دانسته است .

اين بار نه به توصيه امريكايي ها كه به توصيه پزشكان، شاه بار ديگر بايد به بيمارستاني مجهز براي مداوا منتقل ميشد .
امريكا :
سرانجام كارتر تحت فشار اطرافيانش مجبور شد روز 21 اكتبر (29 مهر 1358) اجازه مسافرت شاه و همسرش را به امريكا با ويزاي توريستي صادر كرد .

با اجازه اقامت كوتاه مدتي كه براي درمان به شاه داده شده بود شاه با يك هواپيما ي كرايه اي شركت گلف استريم به سمت نيويورك حركت كرد شاه مكزيك را در حالي ترك مي كرد كه رئيس جمهور مكزيك خود در دو نوبت به او گفته بود "مكزيك را خانه خود بدانيد ما در اينجا به شما خوش امد مي گوييم "

فريده ديبا در مورد ورود به نيويورك اين گونه مي گويد :
"موقعي كه در يك فرود گاه نا شناس در فورت لادرديل فرود امديم هيچ كس را منتظر خود نيافتيم در فرود گاه فقط يك كارشناس امريكايي از اداره بازرسي مواد كشاورزي امريكا منتظرمان بود كه همه وسائل ما را بازرسي كرد تا مطمئن شود از مكزيك گل وگياه يا تخم سبزيجات و ميوه همراه خود نياورده ايم . محمد رضا در ان حال نزار و رنگ پريده كه تب شديد هم ازارش ميداد گفت : ببينيد روزگار با ما چه كرد ؟ در همين امريكا ترومن ، اف كندي و كارتر به استقبال من مي امدند و فرش قرمز زير پايم پهن مي كردند "شاه نه در بيمارستان مموريال كه براي درمانش در نظر گرفته شده بود بلكه در بيمارستان نيويورك وابسته به دانشگاه كورنل با نام مستعار ديويد نيوسام بستري شد فرح هم در اتاقي در مجاورت همان اتاق اسكان يافت كه با يك در به هم وصل مي شدند با تمام تلاش هايي كه براي سري نگاه داشتن اين مطلب مي شد سريعا اين مطلب به رسانه ها كشيده شد .

درلحظات اوليه ورود شاه و بستري شدنش رئيس بيمارستان به ملاقات او مي ايد واز شاه براي كمك به تجهيزات بخش سرطان شناسي بيمارستان و به عنوان شركت در يك كار خير تقاضاي يك ميليون دلار مي كند شاه نيز كه با مرگ دست و پنجه نرم مي كرد چاره اي جز جواب مثبت به اين باج خواهي نداشت. شاه در اين بيمارستان به زير تيغ جراحان رفت و جراحي شد اما حتي جراحي او هم روندي طبيعي در پيش نگرفت ان گونه علي رغم انكه همه ازمايش ها و عكس هايش حاكي از وضع بد طحال او داشت و اصرار دكتر كولمن سرطان شناس و مامور رسيدگي به وضع شاه بر خارج ساختن طحال او جراحان كيسه صفرا ي او را در اوردند اين مسئله بعدا مشكل ساز شد چنانچه مسائل مربوط به طحال موجب مرگ او شد .

در ماه هاي اتي شاه كه براي انتقال او از باهاما از كلمه محموله استفاده مي شد پس از نام ديويد نيو سام نام مستعار پزشكي پيتر اسميت براي او مورد استفاده قرار گرفت .

اقدام دانشجويان و دانش اموزان در تسخير لانه جاسوسي در چهارم نوامبر (13 ابان 1358 ) اين ارامش كاذب و مقطعي را از شاه مي گيرد و اين بار دولتمردان امريكايي و علي الخصوص كارتر به تكاپوي خارج كردن شاه از امريكا مي افتند تا مگر به اين وسيله براي ازادي گروگان هاي خود بتوانند وگشايشي حاصل شود .

شاه كه چاره اي ديگر پيش رو نمي بيند اظهار تمايل مي كند كه به مكزيك بازگردد اما وزارت خارجه امريكا از دادن ويزا به شاه خودداري ميكند و اين اغازي براي تكاپوي دوباره امريكاييان بود براي يافتن پناهگاهي ديگر براي شاه .

از سفراي امريكا در كشور هاي محل ماموريتشان خواسته شد كه با دولت هاي محل ماموريت خود تماس گرفته از انان بپرسند : ايا اين لطف را در حق امريكا مي كنيد كه با پذيرفتن شاه سابق ايران در كشورتان به ازادي گروگان هاي امريكايي كمك كنيد "
بيشتر كشورها صريحا جواب رد دادند تنها كشوري كه حاضر شد از شاه ميزباني كند مصر بود كه بنا به مصالح امريكا و شايد ترس خود شاه از نزديك شدن به ممالك اسلامي اين پيشنهاد رد شد . شاه پس از مرخصي از بيمارستان نيويورك به طور موقت به پايگاه لك لند (تگزاس) منتقل شد و در بيمارستاني مخصوص به بيماران رواني ارتش بستري شد در اين پايگاه بنا به نوشته هاي فريده ديبا كه از زبان فرح مي نويسد ( فريده ديبا پس از نيويورك از شاه جدا مي شود ) : رفتار بسيار زننده اي با انان مي شود در يك اتاق با وسايل مندرس اسكان داده مي شوند و حتي فرمانده اين پايگاه ژنرال آكر مرتب از فرح مي خواهد كه هم بازي تنيس او باشد .

سرانجام تنها كشوري كه تحت فشارهاي امريكا حاضر به پناه دادن شاه مي شود پاناماست .

پاناما :
شاه علي رغم ميل باطني خود انتخابي جز پاناما را پيش رو نمي ديد و دولتمردان امريكايي هم با فرستادن نمايندگاني شاه را مجاب به اين سفر كردند .شاه سرانجام صبح روز پانزدهم دسامبر (23 اذر 1358) با يك هواپيماي باري c9نيروي هوايي امريكا پايگاه لك لند را به مقصد پاناما ترك كرد و در فرود گاه هاوارد واقع در يكي از پايگاه هاي نظامي امريكا فرود امد . ميزبان شاه و صادر كننده ويزاي او رهبر نظامي پاناما عمر توريخوس بود كه از قبل دندان هايش را براي فرو بردن در اين لاشه ي متعفن تيز كرده بود پس از انكه شاه وارد كانتادورا در پاناما شد به محض اين كه چشم ژنرال توريخوس به محمد رضا افتاد از سرهنگ جهانبيني كه همراه شاه بود اهسته پرسيد :" ببينم اين شاه ، شاه كه اين همه مي گويند فقط همين است " او بعدا ضمن تشريح سفر شاه به پاناما گفته بود كه" افساته عظمت شاهمشاهي 2500 ساله ايران و زرق و برق خاندان پهلوي به دوازده نفر ، چند چمدان و دو سگ تقليل يافته بود"

شاه پس از مراسم استقبالي كه با مراسمات استقبال هاي پيشين او ( البته همه استقبال هاي بعد از سقوط اين گونه بودند ) بسيار فرق ميكرد به وسيله يك هلي كوپتر نظامي امريكا به جزيره كونتادورا كه براي اقامت او در نظر گرفته شده بود پرواز كرد .

اقامت در پاناما را شايد ميتوان نكبت بارترين قسمت اوارگي شاه ناميد قسمت هايي از نوشته هاي فرح ديبا در كتاب دخترم فرح را در اين مورد ميخوانيم كه :
"فردا ژنرال عمر توريخوس براي ديدن شاه امد عمر توريخوس ادم بسيار بي ادبي بود و به هيچ وجه اداب گفت و گوي ديپلماتيك را رعايت نمي كرد ملاقات او با شاه بسيار دلسرد كننده بود ......
توريخوس با بي ادبي تمام چوپن مي ناميد چوپن در اصطلاح مردم پاناما يعني تفاله ( پرتغالي كه اب ان را تا قطره آخر گرفته اند ) ...
دخترم تعريف مي كرد كه اين مردك نيمه وحشي (توريخوس ) به من نظر سوء پيدا كرده و مرتبا به ديدن شاه به كونتادورا مي امد او مي گفت شما هر چه بخواهيد برايتان تهيه خواهم كرد!بهتراست اين مرد بيماررارهاكنيد "

دركنارتمام بيماري هاي جسماني شاه ، شاه دچار بيماري خطرناكتري بود بيماري كه باعث نابود شدن او گشت او دچار وحشت شده بود بعد از صدور حكم دادگاه انقلاب مبني بر اين كه اگر فرح همسرش را بكشد مورد عفو قرار خواهد گرفت او حتي از همسرش نيز مي ترسيد شاه در محاصره محافظان مزدوري قرار گرفته بود كه در ازاي پاداشي كه براي كشتن او در نظر گرفته شده بود به انان نيز مانند قاتلان بالقوه خود مي نگريست وپس از شنيدن زمزمه هايي مبني بر وارد معامله شدن مقامات پانامايي به نمايندگان ايراني و پي گيري پرونده او توسط وكلاي استخدام شده جمهوري اسلامي براي دستگيري او، سر تا پاي شاه را وحشت فرا گرفت شاه به تعبير خود طعمه ي براي ازادي گروگان هاي امريكايي شده بود و از خود به عنوان "زنداني محبوب امريكا " ياد مي كرد. شاه به صورت زنداني در جزيره كونتادورا در امده بود كه وقيحانه حتي پول ضبط صوتي كه براي استراق سمع اتاق او نياز داشتند را از خود او مي گرفتند .

شاه مستاصل در يكي از ديدار هاي سفير اسراييل از او ، تقاضاي يك محافظ شخصي از موساد مي كند اين محافظ 12 ساعت بعد در جزيره حاضر مي شود . ژنرال اسراييلي مايك هراري انگليسي الاصل تا روز مرگ شاه در كنار وي باقي ماند .

نوريه گا شخصي بود كه توريخوس براي محافظت شاه در زمان اقامت در پاناما در نظر گرفته بود اوهم با سو استفاده از وحشت شخص شاه پي در پي دنبال خالي كردن جيب هاي شاه بود او 750هزار دلار حقوق ماهيانه براي گارد محافظ و صد هزار دلار ماهيانه براي مخارج تغذيه انان مي گرفت .

نوريه گا هر بار با دادن يك گزارش غلط مبني بر ورود تروريست ها سعي در سر كيسه كردن شاه داشت كه هر گاه در پرداخت پول از طرف ارمائو و دستيارانش سخت گيري مي شد. فورا يك هواپيماي كوچك بر فراز ويلاي شاه به پرواز در مي امد و ضد هوايي ها به شليك كردن مي پرداختند بعد نوريه گا به شاه اطلاع مي داد كه اين هواپيما متعلق به تروريست ها بوده كه از كاستاريكا براي كشتن او امده بودند . بدين ترتيب راهي براي فرار از باج دهي به نوريه گا نبود .

حوادث و نكبت هايي كه شاه در پاناما با انها دست به گريبان بود مثنوي هفتاد مني است كه مجال ديگري مي طلبد اما شايد اين چند خط نوشته فريده ديبا نمايانگر اين اوضاع باشد : " تمام ناز و تنعم و نعمت دوران پهلوي براي خانواده ما به ايام كوتاه دربدري در پاناما نمي ارزيد "
شاه وحشت زده در پي يافتن پناهگاهي مي گشت و تنها گزينه هاي پيش رو براي او امريكا و مصر بود دولت امريكا حاضر بود در قبال استعفاي از سلطنت و به عنوان يك شهروند عادي شاه را بپذيرد. اما باد نخوتي كه در طول چند دهه در سر شاه فرو رفته بود يك شبه خالي نمي شد هر چند كه ممانعت هايي از سوي امريكا براي سفر شاه به مصر صورت گرفت اما شاه اخرين مقصد سفر خود را مشخص كرده بود .

فرح تقاضاي اقامت در مصر را تلفني با جهان سادات همسر انور سادات در ميان گذاشت جهان سادات مه به گرمي از اين تقضاي انان استقبال كرد. انور سادات هم چند دقيقه بعد با تماس با پاناما به شاه مي گويد كه هواپيماي شخصي اش را روانه پاناما سيتي خواهد كرد. چون استراق سمع از تلفن هاي شاه به عمل مي امد مقامات پانامايي ممانعت هايي براي خروج شاه به وجود مي اورند كه بر وحشت شاه مي افزايند و باعث وخامت حال او مي شوند هنگامي كه منتظر هواپيماي سادات هستند ناگاه وضع جسمي و مزاجي شاه رو به وخامت نهاده و شاه كه دچار مشكل تنفسي مي شود بر زمين مي افتد .

شاه به بيمارستان منتقل مي شود و با تماس ارمائو دكتر دو يبكي جراح معروف امريكايي به همراه يك تيم پزشكي روانه پاناما مي شود اما به دليل كمبود امكانات پزشكي پاناما عملي روي شاه انجام نمي شود و شاه تنها به مدت دو هفته تحت درمان قرار مي گيرد تا امادگي لازم براي پرواز به مصر را به دست اورد . سر كيسه شاه در اين مدت هم جالب توجه است چه به عنوان كمك ميليون دلاري به بيمارستان و يا تعرفه سيصد هزار دلاري كه حتي تمام مجموعه بيمارستان هم اين ارزش را نداشته است .

مصر:
بالاخره شاه با يك هواپيماي كرايه اي باري شركت اورگرين كه به زحمت جاي نشستن شاه و 20 همراهش را دارد روز يك شنبه سوم فروردين پاناما را به مقصد مصر ترك مي كند شاه وضع جسمي خوبي ندارد و با ان كه چند پتو روي او انداخته اند از سرما اشكارا مي لرزد .هواپيما پس از يك توقف براي سوخت گيري در جزاير ازور پرتغال به سوي مصر راه مي افتد . شاه با استقبال انور سادات و همسرش وارد مصر مي شود .

شاه بلافاصله از فرودگاه با هليكوپتر ازفرودگاه به بيمارستان نظامي معادي بر ساحل نيل منتقل مي شود چند روز بود دكتر دو بيكي به همراه يك تيم پزشكي وارد قاهره مي شود.

شاه روز 28 مارس(8 فر ور دين 1358 ) تحت عمل جراحي قرار مي گيرد و طحال شاه را دليل ريشه دوانيدن سرطان بيش از حد بزرگ شده بود برداشته شد البته طبق قول فريده ديبا در اين جرحي اشتباهات عمدي هم صورت گرفت انچنان كه يكي از پزشكان مصري كه در اتاق عمل حضور داشته به نشانه اعتراض اتاق عمل را ترك مي كند و مي گويد انها دارند عملا شاه را مي كشند .
ده روز بعد از عمل دوباره حال شاه رو به وخامت مي گذارد و علت اين هم خودداري دكتر دوبيكي و دكتر كين از كار گذاشتن لوله اي براي خارج ساختن مايعات و عفونت ها بوده كه اين خارج كردن مايعات هم در چند بار و مرحله انجام مي شود اما به هر حال نمي توان گفت كه هيچ دكتري كاملا براي مداواي حال شاه به بالين او مي امد شاه پس از مرخصي از بيمارستان در قصر قبه در نزديكي قاهره مستقر شد شاه بر خلاف معمول كه با اشتياق خبر نگاران خارجي را مي پذيرفت در قاهره به انزوا گراييد واز پذيرفتن خبر نگاران و مصاحبه كردن پرهيز مي كرد بنا به قول محمود طلوعي نويسنده كتاب پدر و پسر پرهيز و انزواي شاه جنبه مراعات حال ميزبانش انور سادات را هم داشت . تااين كه در اويل خرداد 1359 خانم كاترين گراهام مدير موسسه مطبوعاتي واشنگتن پست و يكي از خبر نگاران معروف امريكايي تقاضاي مصاحبه با شاه را مي كنند شاه پس از مشورتي با انور سادات اين پيشنهاد را مي پذيرد و اخرين مصاحبه قبل از مرگش كه حاكي از تقريبا شفافترين نظرات اوست را رقم مي زند .

شاه در اين مصاحبه به سياست هاي دولت هاي غربي به خصوص امريكا و انگليس حمله مي كند كه اين حملات جنبه گلايه و التماس نيز مي پذيرد و كارتر را عامل اصلي سقوط رژيم سلطنتي در ايران مي داند شاه از اين كه براي سركوبي مخالفانش دست به خشونت نزده اظهار تاسف مي كند ! و مي گويد اگر مثل امروز فكر مي كرد در به كار بردن نيروي نظامي براي سركوبي مخالفان ترديدي به خود راه نمي داد !!

او همچنين از سياست نرمش و سازش در مقابل انقلابيون اظهار پشيماني و ندامت مي كند اين مصاحبه در حالي به پايان مي رسد كه شاه بر مواضع پيشين خود پا فشاري مي كند و به قول مصاحبه گر واشنگتن پست مصاحبه اي پر از ارزو ، افسوس و اه انجام مي گيرد .

شاه از 28 تير ماه كم كم به اغما فرو مي رود و هر ساعت بي هوشي او عميق تر مي شود .محمد رضا پهلوي در ساعت نه صبح 27 ژوييه 1980 (5مرداد 1359) مرد. در مراسم تشييع جنازه او تنها سادات، نيكسون رئيس جمهور سابق امريكا و كنستانتين پادشاه سابق يونان شركت كردند. حتي ملك حسين دوست قديمي شاه كه بسيار به او مديون بود هم زحمت شركت در اين مراسم را به خود نداد واز ميان هيئت هاي ديپلماتيك خارجي مقيم مصر تعداد كمي در مراسم حضور يافتند . شاه بنا به وصيت خودش در مسجد الرفاعي در كنار قبر پدرش به خاك سپرده شد .

اين پايان ديكتاتوري بود كه هرگز به ايراني بودن خود افتخار نكرد و همواره به ان پشت مي كرد و بزرگترين ارزوي دوران تبعيدش اين بود كه كاش بعد از كودتاي 28 مردادبه ايران باز نگشته بود و در امريكا به بازرگاني مي پرداخت .

او هرگز يك ايراني نبود.
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدید ها
طراحی و تولید: "ایران سامانه"