کد خبر: ۳۲۱۷۶۷
تاریخ انتشار: ۰۸:۴۶ - ۲۶ مرداد ۱۳۹۴

روزنامه شرق در تحلیلی به قلم «فریدون مجلسی» نوشت:

انقلابی که در مصر شاهد رخداد آن بودیم و حسنی مبارک و فرزندانش را از حکومت خودکامه مادام‌العمر به زیر کشید، خیلی زود به مسیری برخلاف تمایل آرمان‌خواهانی افتاد که خیابان‌های قاهره را به لرزه درآورده بودند؛ کسانی که آزادی و دموکراسی می‌خواستند و خود را زبان اکثریت می‌پنداشتند. مبارک نیز مانند قدرت‌مداران منطقه، احزاب و جامعه مدنی متکثر را برخلاف خودکامگی خود می‌انگاشت و اجازه حضور به آنها نداده بود. وقتی حکومتش فروپاشید، جایگزین یا جایگزین‌های منسجمی نبود که خلأ قدرت را پر کند. اخوان‌المسلمین تنها گروه سیاسی متکی به نهادهای دینی و بهره‌مند از اعتقادات مردمی بود که از زمان «ناصر» فعالیتش ممنوع شده بود اما حضور نامرئی‌اش محسوس بود. وقتی گروه‌های تندرو سلفی در کل منطقه - از جمله مصر- پدیدار شدند، حکومت ترجیح داد با سازمان قدیمی و نیمه‌پنهان ظاهرا ملایم‌شده اخوان‌المسلمین از درِ سازشی نانوشته درآید و شماری از صندلی‌های پارلمان را به آنان واگذارد، در مسائل رعایت آنان را بکند و هوای آنها را هم داشته باشد تا از چالش‌های قدیمی و تندروی‌های آنان نیز در امان باشد.

به‌همین‌دلیل با وجود اینکه از اینان در آن تظاهرات «میدان تحریر» اثری نبود، زمانی که دولت «مبارک» سقوط کرد، اخوان‌المسلمین که تنها سازمان سیاسی منسجم بود، میدان‌دار شد. این جریان سیاسی برخلاف تصور آرمان‌خواهان، سوار بر موج احساسات مردم، در انتخابات شرکت کرد و آرای اکثریت ساکت را به دست آورد؛ انتخاباتی که می‌توانست به‌عنوان ابزاری یکبارمصرف حکومت مادام‌العمر را از دستی بستاند و به دست دیگری بدهد. به‌این‌ترتیب بود که محمد مرسی بر مسند ریاست نشست. او با در درست گرفتن زمام قدرت، نخست محتاطانه رفتار کرد و با ملایمت، مقامات گوناگون نظامی و سیاسی و قضائی را در جایگاه‌های خود ابقا کرد. سپس کوشید با شعارهای مردمی و مردم‌پسند، نقطه اتکای خود را قوی کند. سپس به تعویض مقامات دست زد و ناگهان به این تغییرات سرعت بخشید.

وی در سفر به تهران برای تفویض ریاست سازمان کشورهای اسلامی، از فرودگاه مستقیما به سالن کنفرانس سران شتافت، سخنرانی خود را به انجام رساند و بدون هیچ ملاقات مرسوم دیپلماتیک و تشریفاتی‌ای، چهارساعت بعد ایران را ترک کرد. شاید برای اینکه در میان رقیبان منطقه‌ای ایران، خودش را نشان داده باشد. نظامیان از سرعت‌گرفتن مهار قدرت توسط اعضای کم‌تجربه اخوان نگران بودند و وقتی سخن از محاکمه به میان آمد، نگران‌تر شدند و دانستند که به‌زودی نوبت آنان نیز - یکباره و برای همیشه- فرا خواهد رسید. این بود که «سیسی» کودتا کرد. به کودتای او ایرادها گرفتند. او و دوستانش نیز منطقی داشتند و نزدیک به نیمی از رأی‌دهندگان که شامل معترضان دیروزی هم بودند حمایتش می‌کردند. بااین‌حال نیازمند مشروعیت بیشتری بود. انتخابات تازه‌ای برگزار کرد و در غیاب رقیبان اخوانی، اکثریت آرا را به دست آورد.

 مصر با مشکلات مالی دست‌به‌گریبان است. توطئه‌ها و جنایات تروریست‌های سلفی و داعشی نیز ادامه دارد. اقدامات آنان به بزرگ‌ترین منبع درآمد ارزی مصر یعنی توریسم نیز لطمه زده و مصر نیاز به اقدام بزرگی برای اعاده حیثیت و اقتدار متزلزل‌شده‌اش داشت. دراین‌میان سیسی اعلام کرد که برای افزودن به درآمد کانال سوئز و حداقل به دوبرابررساندن ظرفیت کشتیرانی آن می‌خواهد ظرف یک سال کانال دومی حفر کند و این شاهراه به اتوبانی دریایی تبدیل شود. برآورد هزینه هشت میلیارد دلاری، با توجه به بودجه و امکانات مصر، گزاف است و بازه زمانی احداث آن با توجه به همه معیارهای منطقه، باورنکردنی. «سیسی» این ریسک را برداشت. ناباوری موجب شد کارها بی‌سروصدا پیش برود و میزان درآمد بالقوه و افزایش سریع آن در سال‌های آینده، امکان‌سنجی اقتصادی آن طرح را تضمین و تأیید می‌کرد. درست در همان زمانی که کشورهای دیگر عربی، از سوریه و عراق تا عربستان، یمن و لیبی در آتش جنگ داخلی و خارجی درگیر بودند، در پسِ جنجال‌ها و اخبار تلخ و ناگوار آن جنایات، برنامه سیسی با موفقیت پیش می‌رفت تا اینکه ناگهان خبر افتتاح آن قبل از موعد مقرر اعلام شد و سیسی شخصا ناخدایی کشتی افتتاح‌کننده را برعهده گرفت و میهمانانش را که شامل اولاند، رئیس‌جمهور فرانسه و دیگر بزرگان کشورهای مشارکت‌کننده در اجرای طرح بودند، به گردش در کانال تازه‌اش برد.

فراموش نکنیم که کانال سوئز با چه مشقاتی توسط «فردیناند دو لِسُپس» فرانسوی طراحی و اجرا شد، چگونه امپریالیست‌های انگلیسی و فرانسوی مالکیت شرکت بهره‌برداری را در دست گرفتند و چگونه در زمان «ناصر» با الهام از اقدام مصدق در ملی‌کردن نفت ایران، آن کانال نیز ملی اعلام شد و چگونه فرانسه و انگلیس با وجود مخالفت آمریکا با مصر وارد جنگ شدند و چگونه اسرائیل نیز با فرصت‌طلبی وارد جنگ شد و شبه‌جزیره سینا و شرق رود اردن و بلندی‌های جولان را اشغال کرد و چگونه ناصر در تلاش برای بازپس‌گیری اراضی و آزادکردن کانال شکست خورد. فراموش نکنیم چگونه «سادات» توانست با گذشتن از کانال به بخش شمالی آن در صحرای سینا دست یابد.

چگونه به صلحی انجامید که منجر به استرداد صحرای سینا شد و چگونه اکنون بهانه و ابزاری به دست سیسی داده است که بتواند با غرور و افتخار همه آن وقایع دورودراز را تاریخی و جنگ‌ها و اسطوره‌ها را با اجرای سریع طرح کانال دوم برابر گرداند و برای خود در عرصه داخلی و بین‌المللی کسب اعتبار و افتخار کند. در منطقه‌ای که ساخت یک تونل دوکیلومتری یا پل چندصدمتری یا یک ایستگاه مترو یا یک اتوبان، به ده‌ها سال زمان و چندبرابر برآورد هزینه نیاز دارد، اجرای طرحی به این عظمت، در زمان مقرر و با همان اعتبار پیش‌بینی‌شده - که مستلزم چشم‌پوشی کوتاه‌مدت از بسیاری از نیازهای دیگر بوده است- دستاوردی است که سیسیِ امروز را با آنچه دو روز پیش بود بسیار متفاوت می‌کند به شرط آنکه غرور، او را نگیرد و پس از پایان دور دوم ریاست‌جمهوری، به تقاضاهای راست و دروغ میلیون‌هانفری که خواستار بقای او در قدرت خواهند بود، وقعی ننهد و با احترام صحنه را ترک کند. یک «رئیس‌جمهور سابق» دموکرات بسیار بزرگ‌تر و محترم‌تر از یک «دیکتاتور مقام‌پرست»‌است.

نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
طراحی و تولید: "ایران سامانه"