x
کد خبر: ۲۵۲۴۶۶
تاریخ انتشار: ۱۰:۵۲ - ۱۶ فروردين ۱۳۹۳

روزنامه اطلاعات روز شنبه در یادداشتی با عنوان « مهمان های نوروز چه کردند» به تعطیلات نوروزی و سفرهای آن اشاره کرد و نوشت:به همه خوش گذشته ولی کسی از حال میزبان اصلی مردم که 15 روز با گونه های سرخ، صورت سپید و رخت آبی، مهمانان را با هر آیین، جامه و گویشی در خانه اش پذیرفت و با وجود مشکلات بسیار دم برنیاورد، خبر ندارد.

در این مطلب به قلم « آزاده تاج علی » آمده است : نوروز به پایان رسید. مردمان کویر از دیدار دریا بازگشتند و مردمان دریا از سفر کویر. پس از15 روز ، چراغ خانه ها روشن شد و خیابان ها از صبح امروز به اصل آشفته خود بازگشت.

مسافران بازگشته، چمدان های خالی شان را در کمدها گذاشتند و به محض رسیدن ، با خاطرات و عکس های یادگاری در صفحه ها و سایت ها ی اجتماعی سرگرم شدند.

به همه خوش گذشته و مهمانی بزرگی از امروز به پایان رسیده است، ولی کسی از حال میزبان اصلی مردم خبر ندارد.

میزبانی که 15 روز با گونه های سرخ، صورت سپید و رخت آبی ، مهمانان را با هر آیین، جامه و گویشی در خانه اش پذیرفت و با وجود مشکلات بسیار دم برنیاورد.

میزبان مظلومی که درختان بلوط زاگرس ، گل های ابریشم مازندران و فاخته های کوهساران بینالود را به یاری گرفت و مهمانانش را خوشحال برگرداند.

میزبانی که نامش ˈطبیعتˈ و مرامش مهربانی وبخشش است؛ مادر مهربانی که از روزهای اسفند همه کارهای ریز و درشت اش را کرده بود و سرسفره هزاران سین اش از شمال تا جنوب ایران، انتظار مهمانان را می کشید.

امروز اما پس از هیاهوی بسیار، مهمان ها همه رفته اند و او یکه برجای مانده است.

نه به هیات 15 روز پیش اش ، که با خروارها آلودگی، پلشتی و مواد شیمیایی رها شده که انگار بر گل های دامنی که برای عید پوشیده بود ،چسبیده است و پاک نمی شود.

دامنی از حریر سپید بابونه های وحشی با نقش های برجسته شقایق های دشت.

انگار همه مهمان ها رفته باشند و صاحب خانه ای مانده باشد با انبوه ظرف های کثیف ، اتاق های به هم ریخته و یک دنیا خستگی.

انگار مادری سالخورده در خانه قدیمی اش زیر یک سقف ترک خورده تنها نشسته باشد و نداند با باقی مانده های کثیف و کاسه بشقاب های مانده از یک مراسم بزرگ آیینی، چه باید بکند. مادری که سال هاست هم پای تالاب های جنوبی اش درد می کرد و هم بازوهای جنگل های هیرکانی اش، اما مهمانی همیشگی اش را با همین دردهای کهنه با صبوری و نجابت برگزار کرد.

گر چه بیشتر مهمان ها با فرزندان، نوه ها و نتیجه هایشان از نخستین لحظه رسیدن، روی سپیدش را به یک باره چنگ انداختند و صدای ناله هایش را نشنیدند.

مردمانی که بی آزرم ، شاخه های درختان صاحب خانه را از زاگرس تا گلستان شکستند، آتش افروختند، جوباره ها را با مواد شیمیایی کف آلود و زشت کردند و دست آخر، سبزه های مرتع های طبیعی و دشت های انبوهش را برای آرزوهایشان به هم گره زدند، خندیدند و رفتند. مادر زمین از امروز تنها نشسته است و دارد به حال خودش با فرزندانی این چنین اندوه می خورد.

مادر طبیعت دوباره امروز، آخر مهمانی، خسته است و هزار و یک کار دارد.

دوباره از امروز باید تا 348 روز دیگر خانه بزرگش را تمیز کند.

باید هزار هزار دعای سبز بخواند تا درد دست و پای خشک اش خوب شود، تالاب هایش پرآب ، کویرهایش بی غبار و جنگل هایش سرپا باشند. سال دیگر دوباره مهمان می آید.

نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
طراحی و تولید: "ایران سامانه"