x
کد خبر: ۱۶۰۴۸۸
تاریخ انتشار: ۰۷:۴۹ - ۲۳ مهر ۱۳۹۰
مشرق نوشت:

در دوران پیش از پیروزى انقلاب، بنده در ایرانشهر تبعید بودم. در یكى از شهرهاى هم‌جوار، چند نفر آشنا داشتیم كه ‏یكى از آن‌ها راننده بود، یكى شغل آزاد داشت و بالاخره، اهل فرهنگ و معرفت، به معناى خاص كلمه نبودند. به حسب ‏ظاهر، به آنها عامى اطلاق مى‌شد. با این حال جزو خواص بودند. آن‌ها مرتّب براى دیدن ما به ایرانشهر مى‌آمدند و از ‏قضایاى مذاكرات خود با روحانى شهرشان مى‌گفتند. روحانى شهرشان هم آدم خوبى بود؛ منتها جزو عوام بود.

ملاحظه مى‌كنید! راننده‌ كمپرسى جزو خواص، ولى روحانى و پیش‌نماز محترم جزو عوام! مثلاً آن روحانى مى‌گفت: ‏‏«چرا وقتى اسم پیغمبر مى‌آید یك صلوات مى‌فرستید، ولى اسم «آقا» كه مى‌آید، سه صلوات مى‌فرستید؟!» ‏نمى‌فهمید. راننده به او جواب مى‌داد: روزى كه دیگر مبارزه‌اى نداشته باشیم؛ اسلام بر همه جا فائق شود؛ انقلاب ‏پیروز شود؛ ما نه تنها سه صلوات، كه یك صلوات هم نمى‌فرستیم! امروز این سه صلوات، مبارزه است! راننده ‏مى‌فهمید، روحانى نمى‌فهمید!

این را مثال زدم تا بدانید خواص كه مى‌گوییم، معنایش صاحب لباسِ خاصى نیست. ممكن است مرد باشد، ممكن ‏است زن باشد. ممكن است تحصیل‌كرده باشد، ممكن است تحصیل‌نكرده باشد. ممكن است ثروتمند باشد، ممكن ‏است فقیر باشد. ممكن است انسانى باشد كه در دستگاه‌هاى دولتى خدمت مى‌كند، ممكن است جزو مخالفین ‏دستگاههاى دولتىِ طاغوت باشد.
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدید ها
طراحی و تولید: "ایران سامانه"